شاید امروز بخشی از جوانان کشور ندانند که میهن شان چه زمانی اران نامیده شده است و چرا به این کشور "ایران " گفته اند . لازم است قبل از هرگونه مطلبی ، ابتدا جوانان عزیز با توجه به تسمیه ایران آشنا شوند ، سپس به مباحث دیگر پرداخته شود .

نام مقدس ایران ، واژه ایست که قرنهای متمادی بر زبان ها جاری بوده و هست . نامی که نیاکان با خرد و نیک اندیشمان بر سرزمین خود که روزگاری آن را "قلب مشرق زمین" و " ناف جهان " می نامیدند ، گذاشتند . سرزمینی که در" اوستا "از آن به عنوان نخستین و بهترین آفریده اهورامزدا ، یاد شده است .

این سرزمین ، گهواره پرورش بزرگ مردانی گردیده است که جهانیان را به زندگی بر پایه اصولی چون: راستی ، پاکی ، آزاد منشی و اهریمن ستیزی فراخوانده و در دامن پیامبرانی را پروریده که پیام راستین خدا را برای نجات بشر از شرک و بت پرستی به ارمغان آورده و ندای عدل و دادخواهی و ظلم ستیزی را سرداده اند .

بنابراین انچه در شاهنامه فردوسی استفاده می گردد ،تاریخ کشور ما از ابتدا تا سلطنت " ایرج " ، تاریخ آریائیان ، و پس از ایرج و برنشستن " منوچهر " به سلطنت ، تاریخ ایران است . لذا آنگونه که خواهد آمد ، نام ایران تلفیقی  است از "ایرج" و واژه "ایرانویچ" خاستگاه اولیه ایرانیان .

 

ایران ویچ خاستگاه اولیه ایرانیان :

در کتاب اوستا ، که از کهن ترین و مستند ترین نوشته های بازمانده ایرانی است ، خاستگاه اولیه ایرانیان "ائیریانم وئجور" نامیده شده که در زبان پهلوی "ایرانویچ" شده است . واژه ایرانویچ واژه مرکبی است که از دو جز تشکیل شده است . جز نخست آن "ایران" و جز دوم آن " ویچ" به معنی تخمه و نژاد و نجیب و شریف است . هنگامی که جائی به این نام نامیده می شود ، واضح است که باید جایگاه نژاد ایرانی باشد و ایرانیان از آنجا برخاسته باشند و این نام می تواند راهنمای خوبی برای تعیین جای ایرانیان باشد . اکنون باید دید " ایرانویچ " از نظر جغرافیای در کجا واقع شده است . در این باره نظریات گوناگونی از سوی محققین ارائه شده است که از آوردن همه فرضیه ها خود داری می کنم و مستند ترین نظریه ها را که اکثر مورخین و محققین در آن اتفاق نظر دارند و بر آن صحه گذاشته اند ، توضیح خواهم داد و آن گفتار اوستا در بخش " وندیداد " است که محل "  ایرانویچ  "را  در کنار رود " ونگوهی دائیتی " دانسته  و  در متون پهلوی ، " ونگوهی دائیتی " همان " وهرود " است که امروز " جیحون " نامیده می شود .

بنابراین می توان تصور کرد که همین ناحیه که جیحون آن را آبیاری می کرده و بسیار آبادا و حاصلخیز بوده است ، جایگاه اولیه ایرانیان و خاستگاه آنان بوده که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا و یا به خاطر اقوام زرد پوستی که از سوی شمال ایران به ایرانیان فشار می آوردند ، گروهی از ایرانیان ، جایگاه اصلی خود را ترک می کنند و به فلات ایران مهاجرت می کنند و این مهاجرت چندین بار صورت می گیرد .

آنچه مسلم است ، پس از جدائی قوم هندی از قوم ایرانی و کوچ انان به سوی مرکز تاریخ ایشان ، در قبیله واحدی که از نظر نژادی ، ریشه ایرانی داشت گسستگی بوجود آمد و طوایف مختلف ایرانی نژاد از یکدیگر جدا گشتند و سه قبیله بزرگ ایرانی که می توان انان را طایفه های " سرمی " – " تورجی " – " ایرجی " خواند ، بوجود آمدند و تبلور یافتند .حقیقت تاریخی این تقسیم قبایل ایرانی را در داستان نمادین "فریدون " و پسرانش سلم و تور و ایرج می توان بازیافت ، که پس از شکست ضحاک و برچیده شدن حکومت بابلیان به دست فریدون ، مجدداً آریاییها از اطراف و اکناف ، به دور هم جمع شدند و فریدون بر انان پادشاهی راند .

فریدون در پنجاهمین سال سلطنت خود ، یکی از دختران ضحاک را به همسری برگزید . از این دختر دو پسر به نام های سلم و تور به دنیا امدند و از همسر دیگرش که نامش " ایراندخت " و پارسی نژاد بود ، پسری به نام "ایرج " متولد شد . فریدون پس از بازگشت نظام آریائی ، ممالک خویش را بین سه فرزندش تقسیم کرد . روم را تا بلاد فرنگ ، به پسر بزرگش سلم داد و او را با گروهی از آریاییان به دیار اروپا فرستاد . تبت و چین و بلاد شرق را به تور داد که "تور" وجه تسمیه کشور " توران " است و آنگاه ایران زمین ، عراق و شهرهای آن سرزمین مغرب را به ایرج داد و آن را به تاج و تخت مخصوص نشاند و فردوسی در این باره وی فرماید :

 

نهفته  چو بیرون کشید از نهان                      به سه بخش کرد آفریدون جهان

یکی روم و خاور یکی ترک وچین               سوم  دشت  گردان ایران زمین

نخستین به سلم اندرون بنگرید                     همه روم و خاور مر اورا گزید

بفرمود   تا   لشکری   برکشید                      گرازان  سوی خاور اندر کشید

دگر  تور را  داد  توران زمین                           ورا  کرد  سالار ترکان  و چین

بزرگان  بر او  گوهر افشاندند                        جهان پاک توران شهش خواندند

پس  آن گه نیابت به  ایرج رسید                     مر او را  پدر شهر ایران  گزید

هم ایران و هم دشت نیزه  وران                     همان  تخت شاهی  و تاج سران 

بدو  داد  کاو را  سز ا  دید گاه                         همان تیغ و مهر و نگین و کلاه

نشستند  هر سه به آرام  و شاد                    چنان  مرزبان  فرخ  نژاد

 

ایر : ایران

 

پس از سه بهره شدن نزاد آریا ، آن گروه از نژاد آریا که مهاجرت نکردند در ناف یا مرکز جهان که به زبان اوستائی "ائیریه " خوانده می شود ، ساکن شدند و با نام " ایرج" مشهور شدند و ایرج مخفف همان واژه اوستائی است که به پهلوی و فارسی دری ، ایرانویچ تلفظ می شود که ناف یا مرکز جهان معنی می دهد .

آریای ها به زبان اوستائی " ائیرین " و به زبان پهلوی و دری "ایر " خوانده می شوند . ایر در لغت به معنای "آزاده" است و جمع آن با ایران به معنی " آزادگان " است .

 با توجه به آنچه از کتاب ایرانویچ دکتر بهرام فره وشی استفاده می شود ف واژه ایران در نام های جغرافیایی " اران " و " آلبان " دیده می شود . همچنین نام محلی جمهوری " استی " شوروی در شمال کوه های قفقاز نیز به صورت " ایرستان " تلفظ می شود که مرکب از واژه "ایر " به معنی ایران و" استان " که به معنی جایگاه ایرانیان است .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: